-
راز خوشبختی در زندگی مشترک
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:56
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟...
-
غمگین...........
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:56
بادها رفتندو ما هم میرویم از یادها....... شهریور ١٣٨١ بود که با یه دختر آشنا شدم . از راه تلفن . آخه اونقدر مغرور بودم که هیچ وقت غرور مردونم بهم اجازه نمی داد که از راه متلک بار کردن دخترا توی خیابون برای خودم دوست پیدا کنم . هر چند که به خاطر این غرور ٣ سال توی غم عشق دختر همسایمون سوختم و با اینکه می دونستم اونم...
-
زن و مرد
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:52
مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس زن:چی شده؟ مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش) زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو! مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه .... لبخند می زنه زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست تلفن زنگ می زنه دوست زن پشت خطه ازش می خواد...
-
وای از دست خانم ها
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:51
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم . زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی...
-
انتخاب همسر شاهزاده : گل صداقت در دانه عقیم
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:48
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دختر گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت:...
-
رسم زندگی
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:45
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی...
-
عشق واقعی
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 23:07
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می...
-
درخت زهرآگین
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 10:14
رنجیدم از دوست خشم را فرا خواندم اما خشم من خاموش گردید از دشمن آزده خاطر شدم گفتمش این یکی نه.....خشم من گلی شد دلفریب *** در ترس و دلهره آبش دادم خنده هایم بر او تابید دلفریب و نیرنگ آمیز *** تناور شد در طول روز ها وشب ها آن هنگام سیبی نورانی ببار آورد دشمن آن میوه تابان را نگریست و دانست آن میوه درخشان ار آن من است...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 10:12
بعضی وقتها... بعضی وقتها.. دِلم می خواهد خودمان را بزنیم به علی چپِ کوچه ها و بعد٬یک هو ببینم که از خیابان اصلی سر در اورده یم یک ماشین دربست بگیریم و برویم ته دنیا با هم بنشینیم لبه پرتگاهش وهی پاهایمان را تکان بدهیم٬ تخمه بشکنیم و بلند بخندیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 10:12
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم که بهانه نزدیک تر نشستن مان میشود… و من … روبه روی تو … میتوانم تمام شعرهای نگفته دنیا را یک جا بگویم …………!
-
اگه بگم که قول میدم............
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 10:11
اگه بگم که قول می دم ... اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم اگه بگم که حاضرم فدای اونچشات بشم اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی میشی برام خاطره ی قشنگ...
-
زیباترین قلب
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 16:00
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت. ناگهان پیر...
-
داستان دیوانگی و عشق
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 16:00
زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک! دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬ همه قبول کردند. دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... ! همه به...
-
عشق یعنی؟؟؟؟؟
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 15:59
تا حالا شده عاشق بشین؟؟؟ میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟ میدونین عشقق چه مزه ای داره؟؟؟ میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟ میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟ میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟؟؟ مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟؟؟ میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟؟؟ میدونین ...؟؟؟ اگه جواب این همه سئوال رو میخواین! مطلب زیر رو بخونین...خیلی...
-
هنوز هم دوست دارم
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 15:57
میخام به یکی خودش میدونه کیه بگم با همه نامهربونیهات بازم میگم دوست دارم از عشق : یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو...
-
پیر مرد عاشق
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 15:57
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ...
-
تنها راه رسیدن
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 15:56
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده...
-
شش حرف و چهار نقطه
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 15:56
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی ! تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد! تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، ***جه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛ هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... ! برای هر کدوم...
-
رنگ عشق
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 15:55
دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یکنفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنین گفته بود « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس **** گاه تو خواهم شد » *** و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا...
-
داستان عاشقانه
شنبه 6 آبانماه سال 1391 16:19
این دو فرد عاشق یه چند سالی بود که با هم دوست بودنند و خیلی هم دیگرو دوست داشتند اینا خیلی کم همدیگرو می دیدند چون مادر پدر دختره خیلی بهش گیر می دادند و خیلی بهش حساس بودند و نمیذاشتند زیاد بره بیرون . یک روز پدر دختره می فهمه که دخترش (ساناز) دوست پسر داره و گوشیشو ازش می گیره یه چند روزی هم از خونه نمی زاره بره...
-
ایا می دانید ؟
جمعه 5 آبانماه سال 1391 14:02
آیا می دانید تقریبا یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد ؟ آیا می دانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند ؟ آیا می دانید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید ؟ آیا می دانید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیواکتیو تاثیری بر آنها ندارد ؟ آیا می...
-
بدون شرح
جمعه 5 آبانماه سال 1391 13:30
-
بدون شرح
جمعه 5 آبانماه سال 1391 13:29
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آبانماه سال 1391 13:28
-
بدون شرح
جمعه 5 آبانماه سال 1391 13:20
-
بدون شرح
جمعه 5 آبانماه سال 1391 13:20
-
بدون شرح
جمعه 5 آبانماه سال 1391 13:20
-
بدون شرح
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 16:23
-
بدون شرح
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 16:22
-
بدون شرح
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 16:22