از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ، از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ، نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم. از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ، این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست! میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ، میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ، میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ، هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم …. نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ، حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت…. تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری…. کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ، روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟ چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ، چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟ فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت ، برو که تو با یک نفر راضی نیستی! از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ، محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم…. از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ، شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ، تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ، میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی…. از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ، یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم
حامد.سحر
یکشنبه 14 آبانماه سال 1391 ساعت 04:25 ب.ظ